سخته...


ینی آخرشه ...

نوشته یک کودک...

هیچ وقت زیر آفتاب اخم نمی کنم !

حتی اگر خورشید چشمم را اذیت کند !

بگذار برای یک بار هم خورشید محبت را ببیند !

دوست ندارم تلافی اخمم را سر پدرم

 

که در آفتاب کار می کند در بیاورد ...

دلم نه عشق می خواهد...

دلم نه عشق میخواهد نه احساسات قشنگ

نه ادعاهای بزرگ نه بزرگ های پر مدعا...

دلم یک دوست میخواهد که بشود با او حرف زد

و بعد پشیمان نشد !!!...

ماجرای شگفت انگیزی از عشق مادر♥

کارولین ایسبِستِر، به دلیل عفونت رحم

 

در هفتۀ 24 مجبور به زایمان زودرس میشود

 

دکتر به او گفته بود نوزاد 1 دقیقه بیشتر زنده نخواهد بود

 

ضربان قلبش در هر 10 ثانیه 1 بار میزند مادر تنها شانس خود را برای

 

به آغوش کشیدن و حس کردنِ نوزادش امتحان کرد

 

بدن سرد نوزادش را روی قفسۀ سینه اش زیر پتو در آغوش کشید

 

اشک از دیدگانش جاری بود

 

ناگهان گرمای تن نوزادش را حس کرد،تپش قلبش را شنید

 

در کمال ناباوریِ پزشکان ، "راشل"نوزاد خانم "کارولین" نفس کشید

 

نوزاد زودرس که پزشکان از زنده ماندنش قطع امید کرده بودند،

 

به خواست خُدا و عشق بیکران مادر زنده ماند.....

 

آخرش...

متولد کدوم ماه؟؟؟

خدایا ...

به آدم ها ...

انگار...