سکوت کن...
سکوت کن!
بگذار بغض هایت سربسته بماند ...
گاهی سبک نشوی
سنگین تری
یه مدتی بود فرهاد رو فرم اومده بود و داشت آمادگیشو
بدست میاورد که یه واقعه تلخ پیش اومد و حجازی مرد ...
اما این پایان کار نبود و فرهاد ...
خداحافظی کرد تا میداودی عکسشو بندازه رو لباسش ...
اینا رو گفتم تا بگم بالاخره روزی هممون به آخر خط میرسیم ...
امروز شاید عکسمون رو لباس یکی به عنوان ...
بهترین باشه ، اما یه روزم عکسمونو واسه...
اینکه فرصتمون تموم شده میزنن ...
مادر مثل مدادیست که هر روز تراشیده شدن و کوچک شدنشو میبینیم
و حس میکنیم تا وقتی که تموم بشه
و پدر مثل خودکاریست که هرچقدر هم که باهاش بنویسیم
تغییری در ظاهرش احساس نمیشه چون از درون خالی میشه ،
فقط یه روز باخبر میشیم که دیگه نمینویسه …
یادش بخیر وقتی مریض میشدیم و ...
پزشک ازمون میپرسید بیماریت چیه ؟
منتظر مادرمون میشدیم و همیشه جواب دادن رو به اون میسپردیم
چرا که میدونستیم مادر همون احساسی رو داره که ما داریم
حتی از خودمون بیشتر دردمون رو احساس میکرد !!!
یادش بخیر...
یه کوچه ۸متری ، ۴تا آجر ، یه توپ پلاستیکی ۲ لایه …
دلخوشیامون خیلی ساده بود !
در این زمانه
آدم ها حتی حوصله ندارند
به حرف های سر زبانی یکدیگر گوش دهند
چه برسد به اینکه بخواهند سطر سطر روح تو را بخوانند
در واژه نامـه ی مجـازی …
مغرور نیستم ...
غرورمو خیلی وقت پیش شکستم ...
لطفا بی حوصلگی و خوب نبودنمو پای مغرور بودنم نذارین
لطفا...
خنده دار است ، نه ؟ !
که تو هی مرا دور بزنی
و من دلم را خوش کنم
که در محاصره ی تو هستم. . .
همه گفتند :
بخشش از بزرگان است
من بخشیدم و هیچ کس نگفت
چقدر بزرگ شدى
همه گفتند:
بلد نبودى حقت را بگیرى . . .
حرفش را ساده گفت: من لایق تو نیستم!
اما نمیدانم خواست لیاقتم را به من یادآوری کند
یا خیانت خودش را توجیه!؟!
بی احساس ترین فرد روی زمین میشوم وقتی...
تفریحت میشود بازی گرفتن قلب بی گناه من
ماچ میکنم و میگذارم کنار دوستت هایم را
تا ناتمام بماند پازل عشقی که سنگ بنایش دروغ بود!
همه جا هستی ...
در نوشته هایم ، در دنیایم ، در خیالم ...
تنها جایی که باید باشی و ندارمت ...
کنارم است ...
مرا ببخش که ساده بودنم دلت را زد
مرا ببخش اگر عشق ورزیدنم چشمانت را بست…
می روم تا آنها که تواناترند
تو را به پوچ بودنت برسانند
خیلی سخته بخوای از همه پنهون کنی
کسی " کوچیکت " کرده که تو ، با همه ی وجودت "بزرگش" کردی...
دارم به این فکر میکنم وقتی یه جزوه رو میشه تو یه روز خوند
حتما میشه تو یه روزم درسش داد !
پس ما چرا یه ترم دانشگاه میریم ؟
یه جاهایی هست بعد از کلی دویدن
یهو وایمیستی...
سرتو میندازی پایین و آروم میگی
"دیگه زورم نمیرسه"
اینجا زمین است...
بدبختی را"مستند"میکنند...
خوشبختی را"سریال"میکنند...
و از جدایی ها"فیلم سینمایی"میسازند...!
در پاک بودن فوتبال ما همین بس که:
یکی به یکی میگه کیسه کش ! اونم به اون یکی میگه لنگی !
که هردو مظهر پاکی و نظافت هستن !
یه وقتایی باید رفت...!
اونم با پای خودت...!
باید جاتُ تو زندگی بعضی ها خالی کنی...!
درسته تو شلوغیاشون متوجه نمیشن چی میشه...!
ولی بدون... یه روزی... یه جایی...
بد جوری یادت می افتن که دیگه خیلی دیر شده خیلی...
معلم برای سفید بودن برگ نقاشی ام
تنبیهم کرد و همه به من خندیدند. . .
اما من خدایی را کشیدم که همه میگفتند:
دیدنی نیست . . .
دروغـــ رو هــمــه مــیــگـــن ؛
امــا اونــجــاش بــه آدم فــشــار مـــیــاد
کــه هــمــراه بــا شــنــیـــدن ِ دروغ
خــر هـــم فـــرض بــشـــی …
اگر یه مداد رنگی داشتی و میخواستی منو بکشی ...
چه رنگی میکشیدی؟ (با دلیل بگین لطفا )
مــهـــم نــیـــســـت چـــقـــدر بـــالایــــی،
مـــهـــم ایـــنـــه که اون بــــالا
لاشــــخــــوری یــــا عقاب . . .
دیگه بهت نمیگم برو به جهنم …
آخه مگه جهنمیا چه گناهی کردن ...
که باید آدمی مثل تو رو تحمل کنن …
یکرنگ که باشی ، زود چشمشان را میزنی …
خسته می شوند از رنگ تکراریت ...
این روزها دوره ی رنگین کمان هاست …
به سایه ام نگاه کردم ... دست به کمر ایستاده بود ؟
طاقت نیاوردم .. گفتم تو هم از پشت خنجر بزن ... !
گفت خنجر نیست .. پیر شدم سال هاست دنبالت دویدم ....
میری خودکار بیک میخری 500 تومن
ولی لاک غلط گیر 2500 تومن
تو این زندگی حتی رو کاغذم نباید اشتباه کنی
برات گرون تموم میشه