قمحا...

نوشت ” قمحا “…


همه به او خندیدند..!!

گریستــــــــــــــ…..


گفت به “غمها” یم نخندید که هر جور نوشته شود درد دارد…!


از
تَـــــــه به سر بخوان تا منِ آن روزها را بشناسی…!

[ دو شنبه 20 خرداد 1392برچسب:, ] [ 23:46 ] [ vahval ] [ ]

بی اعتمادم...

آنقدر به مردم این زمانه


بی اعتمادم که میترسم


هرگاه از
شادی به هوا بپرم


زمین را از زیر پایم بکشند

[ دو شنبه 20 خرداد 1392برچسب:, ] [ 23:45 ] [ vahval ] [ ]

کوچ...

کوچ پرندگان به مــــن آموخت ،


وقتی
هوای رابطه ســــرد است ،


باید
رفتـــــــــــــــ

[ دو شنبه 20 خرداد 1392برچسب:, ] [ 23:44 ] [ vahval ] [ ]

هرگز نرسیدن ....

وقتی که دیر رسیدم و با دیگری دیدمت..


فهمیدم که گاهی


هرگز نرسیدن بهتر است از دیر رسیدن

[ دو شنبه 20 خرداد 1392برچسب:, ] [ 23:43 ] [ vahval ] [ ]

پشت کوه ...

 

آری از پشت کوه آمده ام


چه می دانستم این ور کوه باید برای ثروت،
حرام خورد؟!


برای
عشق خیانت کرد


برای خوب دیده شدن
دیگری را بد نشان داد


برای به عرش رسیدن دیگری را به فرش کشاند


وقتی هم با تمام
سادگی دلیلش را می پرسم


می گویند: از
پشت کوه آمده!


ترجیح می دهم به
پشت کوه

 

برگردم و تنها دغدغه ام سالم برگرداندن

 

گوسفندان از دست گرگ ها باشد، تا اینکه این ور کوه باشم و گرگ!

 

 

[ دو شنبه 20 خرداد 1392برچسب:, ] [ 23:40 ] [ vahval ] [ ]

نامت...

کاش نامت را


 با خط
بریل می نوشتند


صدا کردنت کافی نیست


شکوه
تو و نامت را


باید
لمس کرد...

 

[ دو شنبه 20 خرداد 1392برچسب:, ] [ 17:18 ] [ vahval ] [ ]

پروانه ها ...

گاهی پروانه ها هم


اشتباه
عاشق میشوند


بجای شمع


گرد
چراغهای بی احساس خیابان میمیرند …/!/

[ دو شنبه 20 خرداد 1392برچسب:, ] [ 17:12 ] [ vahval ] [ ]

چوب...

همیشه چوب ســــــــــــوختنی نیست

خــــــوردنی هم هست

ما گاهی چوبِ ســــــــــادگیمون رو میــــــــــــ خوریم . . .

[ دو شنبه 20 خرداد 1392برچسب:, ] [ 17:10 ] [ vahval ] [ ]

مادر...

من بدهکار توام ای مادر


همه جانی

که به من بخشیدی


لحظاتی که برای امن من جنگیدی


و بدهکار توام
عمرت را


روزهایی که ز من رنجیدی


اشک ها دزدیدی، و به من خندیدی



من بدهکار توام ای
مادر!

[ دو شنبه 20 خرداد 1392برچسب:, ] [ 17:9 ] [ vahval ] [ ]

چسب زخم ...

 

پدرش بهش گفت:

 

این ۱۰۰۰ تا چسب زخم رو بفروش تا برات کفش بخرم

 

بچه نشست با خودش فکر کرد،

 

یعنی باید آرزو کنم ۱۰۰۰ نفر یه جاشون زخم بشه

 

تا من کفش بخرم ؟


ولش کن ، همین
خوبه

 

 

[ دو شنبه 20 خرداد 1392برچسب:, ] [ 17:5 ] [ vahval ] [ ]